کلاس که تمام میشد شاگردانم با حالت خاصی نگاهم میکردند، مستاصل میشدند، نمیدانستند چه باید بگویند! من هم البته همینطوری نگاهشان میکردم!
با خودم فکر کردم اینطور که نمیتواند بماند، بالاخره باید یک جوری کلاس را تمام کرد! با خسته نباشید و اینها هم دلمان نمی آمد کلاس کامپیوتر را ترک کنیم!
رویم هم نمی شد صلوات بخواهم که بفرستند، کلاس کامپیوتر که کلاس قرآن نیست با صلوات خارج شوند، هرچند که خودم با بسم الله الرحمن الرحیم شروعش می کردم!
اما آخرش با هر جان کندنی که بود، با خنده و کمی تا حد زیادی خجالت این جلسه را گفتم« ختم میکنیم کلاس را با صلواتی بر محمد وآل محمد(ص)» و چه حس خوبی داشتم بعد
از صلوات فرستادن شاگردانم.
نوشته شده توسط : وسط نیا